خس السلاطه (خُسْ سُسْ سَ طَ) طلحسقوق. کاسنی صحرائی. هندباء بری. یعضیه. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به کاسنی صحرائی شود ادامه... طلحسقوق. کاسنی صحرائی. هندباء بری. یعضیه. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به کاسنی صحرائی شود لغت نامه دهخدا
خس السلاطه (خُسْ سُسْ سَ) طلحسقوق. کاسنی صحرائی. هندباء بری. یعیضه. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به کاسنی صحرائی شود ادامه... طلحسقوق. کاسنی صحرائی. هندباء بری. یعیضه. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به کاسنی صحرائی شود لغت نامه دهخدا